کمی تا قسمتی عصبانیم!

کمی تا قسمتی عصبانیم! از قیافه ام معلوم نیستها (که این خودش یه موفقیت بزرگه!! چون من همیشه احساساتم خیلی تابلوئه!). اما دلخورم. آخه اینکه آراد میخواد بره ماموریت و من رو نمیبره، با اینکه قول داده بود این دفعه که داره میره این شهر من رو ببره. دلایلش هم اصلا به نظرم قابل قبول نیست! دلم میخواد دوستهام که اونجا هستن رو ببینم. هر دوشون باردار شده اند و من ندیدمشون! اونوقت تازه چهار پنج نفری هم دارن میرن و دفتر خالی میشه و من دو روز از تنهایی دق میکنم!

دراین باره باهاش قهرم و دیگه هیچوقت بهش نمیگم که میخوام همراهش برم!

نظرات 2 + ارسال نظر
دریا پنج‌شنبه 1 بهمن 1388 ساعت 06:24 ب.ظ http://mylittleangles.persianblog.ir/

الاااااااااااهی کاملا" درکت میکنم عزیزم. میدونی که؟

آره... میدونم...

سمیه جمعه 9 بهمن 1388 ساعت 05:17 ق.ظ http://www.hosniye.blogfa.com

خوبی باران؟

مرسی عزیزم. خوبم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد