شروع دوباره!

این مدتی که ننوشتم، خوب خیلی دچار احساسات بروزکردنی محرمانه نشده بودم!! محرمانه که یعنی چیزی که نخوام لزوما جلوی همه ی دوستها و فامیلها بلند بگم!

اما حالا: افکار دور و بر کانادا حسابی احاطه ام کرده! نمیخوام هم همه جا بگم.

تاریخ مصاحبمون خیلی زودتر از اون چیزی که انتظارش رو داشتیم رسید و البته یه کمکی (به فتح ک) هم حالم گرفته شد!! آخه اینکه با این جوابی که از امتحانم گرفته ام، اگه مدرکم رو میفرستادم، اصلا به مصاحبه نیازی نبود! اما حالا باید اواسط مرداد ماه بریم دمشق. تو این هیروویر ما تهران نیستیم و باید مدارکمون رو از راه دور جمع و جور کنیم! من هم هی میرم تو وبلاگها سرک میکشم که ببینم چی میخواد و چی نمیخواد و هی بیشتر مضطرب میشم که آیا ما این رو داریم و حالا چیکار کنیم و ...