پیشرفت دوگانه

ماموریت این دفعه ی آراد برام راحتتر از همیشه گذشت. مطمئنم که فقط یکی دوتا دلیل نداشت! به نظرم از دلایل عمده اش این بود که :

1-      به اندازه ی کافی خودش از اینکه مجبوره بره و من رو تنها بذاره اظهار نارضایتی میکرد. ( آخه من فقط اگه بدونم دلش پیش منه دیگه آرومم!!! اما اگه بدونم داره با رفتنش قند تو دلش آب میشه که حالا میره سراغ کارها و تا هروقت بخواد کارگاه میمونه و اینا، با اینکه فقط بحث کاره، اما همین که دلش پیش کار باشه نه من!!!! دیگه من هم روی اون دنده ای هستم که خدا نصیب نکنه!!)

2-      از نظر جسمی و روحی ضعف نداشتم که دائم به ترس و اتفاقات بد فکر کنم.

3-      احتمالا تلاشهام برای خوب فکر کردن به این موضوع داره جواب میده!

و خوب من از این بابت خیلی خیلی خوشحالم و خیلی خیلی سپاسگزار خداوند مهربان که تنهام نذاشته.

پیوست: من امروز یه صفحه از تکلیفهای فرانسه ام رو نوشتم و خیلی راحت و روون بودم! به جز چند بار که سر حرفهای ربط حواسم رو باید جمع میکردم بقیه قاطی پاتی نمیشد! J

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد